شناخت بیشتر روستای گوراب ملایر

تاریخی - کشاورزی -فرهنگی علمی

شناخت بیشتر روستای گوراب ملایر

تاریخی - کشاورزی -فرهنگی علمی

دژ گوراب

کوه یزدگرد، آخرین پناهگاه یزدگرد سوم

در ۵ کیلومتری جاده ملایرواقع در روستای گوراب(جوراب) کوهی به نام دژ یزدگرد که آثار قلعه ای مخروبه بر آن هنوز باقی است، وجود دارد که در این خصوص در تاریخ آمده است یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی هنگامی که از اعراب در مداین شکست خورد برای تجدید قوا و جمع آوری لشکر به حوالی نهاوند گریخت. از آنجا که ملایر در آن زمان یکی از نواحی نهاوند بوده این نام گذاری بی حکمت نبوده و این مکان آخرین پناهگاه یزدگرد سوم بوده است.

اثبات ملایری بودن شیخ اسعد کرکانی

اثفخر الدین گرگانی فخرالدین اسعد الاسترآبادی الجرجانی

فخر الدین اسعد گرگانی از شعرای دربار سلطان محمود سلجوقی بود.

شهرت این شاعر بسبب منظومه ویس و رامین میباشد که وی بخواهش والی اصفهان عمید الدین ابوالفتح مظفر نیشابوری از زبان پهلوی بنظم فارسی ترجمه نموده. و در سال 446 هجری آنرا بپایان رسانیده است. وی را میتوان با نظامی دومین سخنگوی نامی برابر دانست.

فخر الدین درحدود سال 446 وفات یافت.
افزون بر ماجرای بهرام گور، سندی که اهمیت دژ گوراب ملایر را دو چندان می کند این است که، فخرالدین اسعد گرگانی شاعر معروف قرن پنجم هجری ، همروزگار با طغرل بیک سلجوقی و سراینده ی شهیر منظومه ی ویس و رامین ازدژگوراب در اثر خود یاد کرده است . همین عامل باعث شده است که عده ای نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند. کـرکان نام دهات شهرستان ملایر و در ۵ کیلومتری گوراب است . عده ای بر این باورند که چون کرکان ،روستای کوچک و نامشهوری بوده است، بعدها به جای اینکه فخرالدین اسعد را " کـَرکانی " بدانند، به اشتباه گُرگانی نامیده اند. در بخشی از منظومه ، رامین که از عشق ویس ( ویس بر وزن گیس ) دلخسته و آزرده است به قلعه ی گوراب می آید و با زنی به نام گُل ازدواج می کند . ویس باخبر می شود و دایه اش را نزد رامین می فرستد :
چو اندر مرز گوراب آمد از راه
به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه
رامین با دایه بدرفتاری می کند و او را باز می گرداند . ویس یکی از همنشین هایش را به نام مشکین می خواند و می گوید:
قلم بردار مشکینا به مشک آب
یکی نامه نویس از من به گوراب
تو خود دانی سخن در هم سرشتن
به نامه هرچه به باشد نوشتن
اگر باز آوری او را به گفتار
بُوَم تا زنده ام پیشت پرستار
نامه ی ویس به رامین می رسد . رامین مدتی با گل زندگی می کند اما دوباره هوای عشق ویس به سرش می زند . از گل جدا می شود ، گوراب را ترک می کند و به جانب خراسان و ویس می رود .